سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با خدا باش پادشاهی کن
[ و انس پسر مالک را نزد طلحه و زبیر به بصره فرستاد تا آنان را حدیثى به یاد آرد که از رسول خدا ( ص ) شنیده بود . انس از رساندن پیام سر برتافت و چون بازگشت گفت : « فراموش کردم . » امام فرمود : ] اگر دروغ میگویى خدایت به سپیدى درخشان گرفتار گرداند که عمامه آن نپوشاند [ یعنى بیمارى برص . از آن پس انس را در چهره برص پدید گردید و کس جز با نقاب او را ندید . ] [نهج البلاغه]

خداى کریم و کدخدا کریم

 

نقل نمود از براى نویسنده، جناب آقاى شیخ عبدالحسین نجفى بشیرى که، شنیدم از بعضى ثقات در اوائل یا بحبوحه تحصیلات اردبیلى در نجف اشرف، کاغذى از طرف مادرش می ‏رسد که از نجف اشرف به اردبیل تشریف ببرد، و اظهار اشتیاق زیادى هم در آن نامه مرقوم بوده . معظم له به اعتبار وجوب اداى حق مادرش اجابت نموده، عازم اردبیل می ‏شود . وقتى که اهل «نیارق» (18) تشریف فرمایى مقدس اردبیلى را مى ‏شنوند، از نهایت اشتیاق به استقبالش شتافته و کسى در نیارق نمى ‏ماند مگر کدخداى محل که اسمش «کریم» بوده . على الظاهر، مشارالیه معروف به فسق، و مدمن خمر بوده، به استقبال نمى ‏آید . تصادفا در شب ورود، اردبیلى در عالم رؤیا مى ‏بیند که، کدخدا وفات نموده به محقق تذکر مى ‏دهند واجب است براى تو تشییع جنازه کریم کدخدا؛ بلکه کفن و تجهیز را هم خودت مباشر باش . محقق از خواب بیدار مى ‏شود . چون به سابقه کدخدا اطلاع داشته مى ‏گوید: حتما خوابم رحمانى نیست . بار دوم نیز همین خواب را مى ‏بیند؛ باز مى ‏خوابد . بار سوم مى ‏بیند که مى ‏گویند کدخدا از دنیا رفت و صبح شده برخیز و تجهیز کدخدا را به جا بیاور . اردبیلى از خواب بیدار مى ‏شود به قصد وضو بیرون مى ‏آید . ملاحظه مى ‏کند که همسایگان به یکدیگر خبر می‏دهند که البشاره کریم کدخدا به درک جهنم واصل شده . اردبیلى به صحت خوابش که رحمانى بوده پى مى ‏برد ولى در تأویل خوابش تأمل مى ‏نماید . بعد از فراغ از فریضه صبح، خود محقق مباشرت به تجهیز و تکفین مى ‏نماید، و همه از این پیش آمد و تشییع وى در تعجب فرو مى ‏روند . بالجمله، بعد از اتمام تجهیز وى، از زن کدخدا سؤال مى ‏نماید که حقیقت وقایع شب گذشته را براى محقق گزارش دهد . زن کریم مى ‏گوید:

جناب شیخ! شوهر من معروف به فسق و فجور بود . شب گذشته گفت: اى زن من امشب رفتنى هستم حالم منقلب است، جاى مرا در حیاط خانه پهن کن . من به گفته او عمل کردم، دیدم که کریم چشمهایش را به طرف آسمان و ستارگان چرخانید با قیافه تائبانه و چشم اشکبار گفت: اى خدا تو مى ‏دانى مقدس اردبیلى گناه نکرده است، اگر او را ببخشى برایت هنرى نیست، بلکه هنر آن است که آن کریم على الاطلاق، این کریم مجرم و عاصى و فاسق را ببخشد . محقق، به محض شنیدن این کلمات به زن کریم مى ‏گوید: رحمت خدا به وى شامل گشته و از گناهانش در گذشته است .

منبع: مجله پیام حوزه، شماره 10 و 11

نویسنده: سید محمد على حسینى یزدى

 



نویسنده: عبدالله فراهانی | دوشنبه 85 اردیبهشت 25 ساعت 2:16 عصر |

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
نقلی از فقیه محقق مقدس اردبیلی ( رحمة الله علیه )
سفارش خداوند تبارک و تعالی به حضرت موسی
مراقبه و خودسازی
مکاتبه یک جوان با علامه
[عناوین آرشیوشده]